بسی صورت بگردیدهست عالم / وزین صورت بگردد عاقبت هم
عمارت با سرای دیگر انداز / که دنیا را اساسی نیست محکم
مثالِ عمر، سربرکرده شمعیست / که کوته باز میباشد دمادم
و یا برفِ گدازان بر سرِ کوه / کزو هر لحظه جزوی میشود کم
نه چشمِ طامع از دنیا شود سیر / نه هرگز چاه پر گردد به شبنم
به نقل از اوستادان یاد دارم / که شاهانِ عجم کیخسرو و جم
ز سوزِ سینۀ فریادخوانان / چنان پرهیز کردندی که از سم
( قصاید سعدی )
اگر کسی به سپندارمذ نپاشد تخم / گدایِ خرمنِ دیگر کسان بوَد مرداد - مرثیههای سعدی
دنیا نیرزد آنکه پریشان کنی دلی / زنهار بد مکن که نکردهست عاقلی - قصاید سعدی
علم آدمیّت است و جوانمردی و ادب / ور نی ددی به صورتِ انسان مصوّری - قصاید سعدی
سیر ,چاه ,گردد ,چشمِ ,طامع ,قصاید ,هرگز چاه ,نه هرگز ,پر گردد ,گردد به ,چشمِ طامع
درباره این سایت